جدول جو
جدول جو

معنی بادام نو - جستجوی لغت در جدول جو

بادام نو
منزلی است بنزدیکی قریۀ کرخ. رجوع به حبیب السیر چ قدیم طهران ج 3 جزو 3 شود، جای بودن هر دو ران سوار از پشت اسب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادام بن
تصویر بادام بن
درخت بادام، میوه ای کوچک، کشیده و تقریباً بیضی شکل با دو نوع تلخ و شیرین که روغن آن مصرف دارویی دارد، گیاه درختی این میوه با برگ های باریک و گل های صورتی، چشم معشوق
فرهنگ فارسی عمید
(رِ نَ)
بازاری در سیستان: و بازار نو اندر ربیعالاول بسوختند. (تاریخ سیستان ص 313). رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 483 شود، سرچشمه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس که در 123هزارگزی شمال طبس واقع است. سرزمینی است جلگه ای وگرمسیر دارای 88 تن سکنه. آبش از قنات است. محصولش غلات، انگور، ذرت، گاورس و شغل مردمش زراعت است. راهش ماشین رو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مِ تَ)
کنایه از چشم:
ز بادام تر آب گل برانگیخت
گلابی بر گل بادام میریخت.
نظامی (خسرو و شیرین)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
درخت بادام:
آستین نسترن پر بیضۀ عنبر شود
دامن بادام بن پر لؤلؤفاخر شود.
منوچهری.
بادام بنان مقنعه بر سر بدریدند
شاه اسپرمان چینی در زلف کشیدند.
منوچهری، گونه ای از بادام وحشی که در کوههای اطراف کرج در ارتفاعات 1400 گزی روید. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 36). درختچه ای است در دامنه های اطراف جادۀ طهران به کرج در ’وردآورد’ و ’دره وردی’ روید. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 36). رجوع به بادام و بادامچه شود. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 227) ، لوزه. (واژه های نو فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
دهی است از دهستان نوده چناران بخش حومه شهرستان بجنورد در 30هزارگزی جنوب خاوری بجنورد سر راه شوسۀ قدیمی بجنورد به قوچان. منطقه ای است کوهستانی، سردسیر با 403 تن سکنه. آبش از چشمه سار ومحصولش غلات، بنشن و شغل مردمش زراعت و مالداری و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مِ چَ)
این لغت در فرهنگ بهار عجم و آنندراج آمده بدون ذکر معنی و در فرهنگهای دیگر نیافته ایم:
پسته لبی را نشان در پس بادام چنگ
تا دهد ابریشمش فندق تر را نوا.
بدر چاچی (از آنندراج) (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 51هزارگزی جنوب باختری قره آغاج و 24هزارگزی شمال خاوری شوسۀ میاندوآب به صائین دژ قرار دارد، منطقه ای است کوهستانی، معتدل با 150 تن سکنه، آبش از چشمه و محصولش غلات، نخود، کرچک، شغل مردمش زراعت و صنایع دستی اهالی جاجیم بافی و راهش مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)، کسی را گویند که همه روزه فخر کند و منصب خود بمردم عرض نماید و هیچ کار ازو نیاید و او را بعربی فیاش میگویند، (برهان)، کسی را گویند که دعوی بی معنی کند و با جبن، خود را شجاع داند، (انجمن آرا)، رجوع به ناظم الاطباء شود
لغت نامه دهخدا
(دَ /دِ یِ نَ / نُو)
مقابل بادۀ کهنه. (آنندراج). شراب نو. (ناظم الاطباء: باده)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم که در 64هزارگزی جنوب خاوری راین و 16هزارگزی خاور شوسۀ جیرفت به بم قرار گرفته است. سرزمینی است کوهستانی سردسیر با صد تن سکنه. آبش از چشمه و محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بادام بن
تصویر بادام بن
درخت بادام، میوه بادام بن
فرهنگ لغت هوشیار
درخت بادام
فرهنگ واژه مترادف متضاد